می نویسم تا مصداق قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا گردم 114سوره طه

برای فهم بهار نهال بودن شرط نیست درخت باش تا شکوه بهار را دریابی و شکوفه ببارانی....

می نویسم تا مصداق قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا گردم 114سوره طه

برای فهم بهار نهال بودن شرط نیست درخت باش تا شکوه بهار را دریابی و شکوفه ببارانی....

با اذن از امام زمانم علیه السلام می نویسم ان شاالله روزی این کمترین را بپذیرد...

بایگانی
  • ۰
  • ۰

ابن بابویه به سند معتبر از ابو الأدیان روایت کرده است ✍که من خدمت حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) را می کردم و نامه ‏هاى آن جناب را به شهرها می ‏بردم.💌 پس روزى حضرت، در حال بیمارى که در آن بیماری به عالم بقاء، رحلت فرمودند🕊، مرا طلبیدند و چند نامه به مداین نوشتند💌💌💌 و فرمودند که: بعد از پانزده روز، باز داخل سامرّه خواهى شد و صداى شیون از خانه من خواهى شنید و مرا در آن وقت غسل دهند.🏴
ابو الأدیان گفت: اى سیّد! هرگاه این واقعۀ اندوهناک اتفاق افتد، امامت ما با کیست؟❓
فرمود: هر که جواب نامه مرا از تو طلب کند💌، او بعد از من، امام است.✔
گفتم: علامت دیگرى نیز بفرما.💥💥
فرمود: هر که بر من نماز خواند، او جانشین من خواهد بود.✔
گفتم: دیگر بفرما.
گفت: هر که بگوید که در کیسه 💰چه چیزی است، او امام شما است✔
ابو الأدیان گفت: مهابت حضرت مانع شد که بپرسم کدام کیسه! 💰پس بیرون آمدم و نامه‏ ها را به اهل مداین 💌رساندم و جواب ‏ها راچنان که فرموده بود، گرفتم و برگشتم.💌💌💌
روز پانزدهم داخل سامرّه شدم. صداى نوحه و شیون از منزل منوّر آن امام مطهّر بلند شده بود.🏴 چون به در خانه آمدم، جعفر کذّاب را دیدم که به در خانه نشسته 👨‍🦽و شیعیان بر گرد او جمع شده‏ اند 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️و به او برای وفات برادر، تعزیت و برای امامت خود، تهنیت می گویند.⚫⚫
پس من در خاطر خود گفتم که: اگر این امام است، امامت نوع دیگر شده است!❗❗ این‏ فاسق کى اهلیّت امامت دارد❗❓❗ زیرا که از قبل او را می شناختم که شراب ❌می ‏خورد و قمار می باخت ❌و طنبور می ‏نواخت.🎼🎼 پس پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم 🏴و هیچ سؤالی از من نکرد.🖐 در این حال، عُقید خادم بیرون آمد و به جعفر خطاب کرد که:
برادر تو را کفن کرده ‏اند🕊، بیا و بر او نماز بخوان. جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند. وقتی به صحن خانه رسید🚪، دیدیم که حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) را کفن کرده و بر روى نعش گذاشته‏ اند.🕊 پس جعفر پیش ایستاد تا بر برادر اطهر خود نماز کند.🕊
چون جعفر خواست تکبیر بگوید، طفلى گندم‏گون🌻 پیچیده موى گشاده دندانى مانند پاره ماه بیرون آمد؛ رداى جعفر را کشید ❌و گفت: اى عمو! عقب بایست 🖐که من برای نماز خواندن بر پدر خود از تو سزاوارترم.👆 پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیّر شد.😳😨
آن طفل جلو ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز خواند 🕊و آن جناب را در کنار امام علىّ نقى (علیه السّلام) دفن کرد؛ 🌴سپس  متوجّه من شد و گفت: اى بصرى، جواب نامه را که با تو است، بده. پس نامه را تسلیم کردم💌💌💌💌 و در خاطر خود گفتم که: دو نشان از آن نشان‏ه ها که حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) فرموده بود، ظاهر شد✔✔ و یک علامت دیگر مانده است✔. من بیرون آمدم. حاجز وشّاء به جعفر گفت: (براى آن که حجّت بر او تمام کند که او امام نیست، گفت:) کى بود آن طفل؟
جعفر گفت که: و اللّه من او را هرگز ندیده بودم و نمی شناختم.❌❌❌
پس در این حالت جماعتى از اهل قم آمدند و از احوال حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) سوال کردند. ❓❓چون فهمیدند که ایشان به شهادت رسیده است، پرسیدند که: امامت با کیست❓❓مردم به سوى جعفراشاره کردند.👈 آن جماعت،  نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند: با ما تعدادی نامه 💌💌💌💌💌و مقداری مال هست💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰. بگو که نامه‏ ها از کدام جماعت است  و مال‏ ها چه مقدار است تا ما تسلیم کنیم.🤲

جعفر برخاست و گفت: مردم از ما علم غیب مى‏خواهند❗❗ در آن حال، خادمی از جانب حضرت صاحب الأمر (علیه السّلام) بیرون آمد و گفت: با شما نامۀ فلان شخص 💌و فلان💌 و فلان💌 هست و کیسه اى 💰که در آن هزار اشرفى هست و در آن میان، ده‏ اشرفى است که طلا را روکش کرده‏ اند.💰
آن جماعت نامه ‏ها 💌و مال ‏ها💰 را تسلیم کردند و گفتند: هر که تو را فرستاده است که این نامه‏ ها💌 و مال‏ ها 💰را بگیرى، او امام زمان است✔. دانستم که مراد امام حسن عسکرى (علیه السّلام) همین کیسه بود💰.
پس جعفر کذّاب نزد معتمد، خلیفه به ناحقّ آن زمان رفت و این واقعه را نقل کرد🏃‍♂️. معتمد، خدمتکاران خود را فرستاد که صیقل کنیز حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) را 🙌[گرفتند] که آن طفل را به ما نشان بده. او انکار کرد و از براى برطرف شدن سوء ظن ایشان، گفت: من از آن حضرت، حملی دارم. به این سبب، او را به ابن ابى الشّوارب قاضى سپردند که وقتی فرزند متولّد شد، بکشند. 🥀ناگهان، عبید اللّه بن یحیى وزیر مرد و صاحب الزّنج در بصره خروج کرد.⚔ افراد حکومت در کار خود درماندند ❌❌و کنیز از خانه قاضى به خانه خود آمد.✔✔( بحار الأنوار، ج 50، ص 332 به نقل از کمال الدین، ج 2، ص
475)
#چگونگی_اغاز_امامت_امام_زمان_علیه_السلام
#سه_نشانه_ی_امامت
#به_قلم_ز_صالحی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی